سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زندگینامه پاسدار شهید اسماعیل یزدان پناه قادیکلایی

( شهدای پل سه تیر )

 

" زندگینامه پاسدار شهید اسماعیل یزدان پناه قادیکلایی"

" به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان "

ولاتحسبن الذین قتلو فی سبییل الله امواتا بل احیاء

 عند ربهم یرزقون


مپندارید آنانی که در  راه خدا کشته شده اند ، مرده اند بلکه

زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند .


" انا لله و انا الیه راجعون "

ای نفس قدسی ، مطمئن و دل آرام ( بیاد خدا ) امرور به حضور

پروردگارت باز آیی که تو خشنودی به نعمتهای ابدی او و او

راضی از توست ، باز آی و در صف بندگان خاص من در آی

و در بهشت من داخل شو
" قرآن کریم "

مگر نه اینکه هر عاشقی انتظار دیدار معشوق دارد خدایا

اگر ناله و فریاد آنان در نمیه های شب مخفی است اگر شعله

های عشق تو سراسر وجودشان را پنهانی نمی سوزاند و اگر

به آنها عشق ، زندگی ، پایداری و صبر نمی دادی این چنین

راحت به سویت پر نمی گشودند .

پاسدار شهید اسماعیل یزدان پناه فرزند محمّد مهدی در هفتم

آذر ماه سال 1342 در خانواده ای محترم و معتقد به اسلام در

روستای قادیکلای بزرگ از توابع قائم شهر چشم به جهان

فانی گشود ودر دامان پر مهر و محبت مادر و زانوان پر

تلاش پدر پرورش یافت با فرا رسیدن سن تحصیل قدم به

مدرسه گذاشت و تحصیلاتش را تا چهارم ابتدایی به پایان

رساتد و به علت فقر و تنگدستی نتواست ادامه تحصیل

بدهد به همین خاطر با پیشنهاد پدرش مشغول کارگری

شد و خیلی در کارکردن فعال بود.شهید تقریباً 15 سال

داشت که انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به پیروزی

رسید این برادر در طی دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایران

ایران در این سال و بعد از آن در تظاهرات و راهپیمایی

شرکت می کرد و دیگران را هم به شرکت دعوت می کرد

و بعد از شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 ایشان شدیدی

به جبهه رفتن داشتند او قبل از رفتن به جبهه در انجمن

اسلامی مسجد حضرت ابوالفضل پل سه تیر فعالیت

داشتند و در گروه مقاومت منتظران مهدی (عج) فعال

  بود روزها با دهان روزه کار می کرد و شب ها با

هوشیاری تمام در مسجد حضرت ابوالفضل پل  

سه تیر و مسجد 72 شهید بهشتی محله قائم شهر

نگهبانی می داد و و خیلی در این امر کوشا بود.

   ایشان می دانستن که ازدواج سنت پیامبر اکرم (ص)

است به همین خاطر با تقاضای پدر و مادرش امر ازدواج

را در پیش گرفت. و در سال 1360 دختر عمه خد را عقد

نمود ولی با شهادت پسر عمه اش "برادر نورعلی طالبی

نتوانست ازدواج کند شهید عزیز عاشق کربلا امام حسین (ع)

بود و به این خاطر هر فرصتی که پیدا می کرد و برای او پیش

می آمد راهی کربلای خونین حسین ابن علی (ع) می شد که در

هر سنگری بوی شهادت و بوی امام زمان (عج) می رسید او مزه

شهادت را می چشید و می دانست هر وقتی که هم شده به

معشوق الهی خود خواهد رسید

 

به همین منظور برای رفتن به جبهه نام خود را  در بسیج

قائم شهر ثبت نام نمود و از طرف بسیج برای آموزش به

منجیل رفت و مدت 1 ماه در آنجا تعلیم یافت و بعد ازآموزش راهی

نبرد حق علیه باطل به جبهه کردستان و مریوان شد و مدت سه ماه

در آنجا خدمت کرد و بعد از آن به خانه برگشت و ازدواج نمود ولی

ازدواج وی مانع از عشق خدا و فعلیت و خدمت وی به مملکت

اسلامی ایران نشد. و چون عاشق کربلای امام حسین (ع) و

مشتاق امام زمان (عج) و سرباز دین و اسلام بود ندای

" هل من ناصرینصرنی "امام حسین (ع) که از حلقومرهبر

انقلاب بیرون آمد لبیک گفت راهی پیکار با کفر پیشه گان شد و

دوباره مثل قبل وارد صحنه مبارزلت شد و تقریباً 2 ماه بعد از ازدواج

برای دومین بار به جبهه اهواز بستان اعزام شد این بار هم مدت

3 ماه همچون بار گذشته در سنگر عشق آن سنگر عاشقان

کربلا و منتظران مهدی مشغول نبرد شد و بعد از آن

مدّت به خانه برگشت ، ولی باز دلش آرام نگرفت و باز

مشتاق کربلای امام حسین (ع) بود به همین خاطر با علاقه

و شور فراوان به صف پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و

بدین ترتیب نام خود را در زمر? منتظران شهادت ثبت نمود

و سرانجام برای آخر بار شهید در جنگ تحمیلی و تجاوزی

که برای هیچ مسلمانی قابل تحمّل و سازش نیست به نبرد با

کفر برخاست و راهی نبرد حق علیه باطل شد این بار هم با

عشق فراوان و با دلی سوزان و با چشمانی گریان راهی نبرد

حق علیه باطل شد و همانند گذشته عاشق الله و روح الله بود

و از شهادت باکی نداشت . زیرا شهادت را سر آغاز زندگی

می دانست. آخرین روزی که داشت برای آخرین بار به جبهه

می رفت مورخ 1362/3/22 بود در حالی که قرآن را بوسه

می زند می گفت : به امید خدا اگر چه زودتر پیروز شدیم

انشاء الله راه کربلا را باز می کنیم تا خانوادهای شهداء به

زیارت کربلای امام حسین (ع) بروند و ما برای آزادی

قدس عزیز اوّلین قبله مسلمین به جنگ با کافران میرویم

و ان شاء الله قدس عزیز را آزاد می کنیم و اگر به خواست

لیاقت شهادت را داشتم و توانستم شهید بشوم ناراحت

نشوید و بعد از مرگم گریه و زاری نکنید و امام عزیز

را تنها نگذارید و اورا دعا کنید.

"خصوصیات اخلاقی پاسدار شهید اسماعیل یزدان پناه قادیکلایی: "

خصوصیات اخلاقی ایشان خیلی خوب بود ، ایشان روزهای دوشنبه

و پنجشنبه برای انجام فرمان الهی و پیام رهبرش روزه می گرفت

و همیشه تأکید می کرد امام را تنها تگذارند و از او پشتیبانی کنید

نماز شبش ترک نمی شد و دیر به مرخصی می آمد و ایام

مرخصی خود را به دیگر برادران می داد و از علاقه و

دوستی بین برادران پاسدار و بسیجی صحبت می کرد و

علاقه زیادی به برادران پاسدار داشت و آنچنان که به فکر

جبهه بود حتی در وقت خوردن غذا در خانه در ایام

مرخصی و غیره با اشک دیده غذا می خورد و می گفت:

من با آرامش خاطر در بین شما هستم و دارم غذا می خورم

و خوش هستم در حالی برادران من دارند در جبهه می جنگند

شهید بزرگوار حضرت مهدی (عج) را چند بار در خواب دیدند

بخصوص دفعه آخر که آن حضرت به ایشان فرمودند : که شما

به آرزویتان که همان شهادت است خواهید رسید . ایشان حتی

آخرین بار دوازده امام را در خواب دیدند و در ضمن امام زمان

(عج) را در جبهه خون و پیام در حال بیداری و با عشق فراوان

نسبت به آن حضرت ایشان را با چشمانی گریان مشاهده کرد.

شهید اسماعیل فرزندی پاک ، صادق ، و شجاع انقلاب اسوه

و نمونه تقوا، در این کربلا سرانجام خورشیدی شد که در نیم

روز طلوعش بر خاک سرخ شهادت فرو افتاد و از محّل سقوط

صعودی روشن و والا را آغاز نمود.


" صعودی بی پایان تا عرش ، تا مرز خدا "

شهید عزیز در سوّم مردادماه ، 1362 همراه با گروهی از

همرزمان پاسدارش در جبهه ارومّیه مهاباد در پادگان حاجی

عمران عراق به درجه والای شهادت دست یافت ، باشد که ادامه

دهنده راه این شهیدان عزیز به یاری الله و رهبری روح الله

باشیم
".ان شاء الله روحش شاد و راهش مستدام باد "

" به امید پیروزی رزمندگان اسلام و سربلندی پرچم پر افتخار

لا اِله الاالله در ساسر کیتی "

 
, " خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی (عج) ، حتی کنار مهدی (عج)

تو را به جان مهدی (عج) خمینی را نگه دار . " ( آمین )


"وَالسَّلام "

 

برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان (عج)...... صلوات







تاریخ : چهارشنبه 93/12/27 | 5:20 صبح | نویسنده : سیما رمضانیان | نظر

  • تبلیغات متنی | مهم نیوز | ایکس باکس