# خاطرات بسیار زیبای من از مشهد مقدس #
تیر ماه سال 1393 با خانواده تصمیم گرفتیم به
مشهد مقدس برویم
من و دو خواهر و یک برادر راهی مشهد مقدس شدیم.
چند روزی در مشهد ماندیم خیلی خوش گذشت
روزی که می خواستیم به خانه برگردیم دلم خیلی
حوس پلو و کباب کرده بود متاسفانه زیاد پول
برام نمانده بود برای روز اخر به زیارت امام رضا
(ع) رفتم یک دفعه توی ذهنم این جمله ها
خطور می کرد ای کاش امام رضا (ع) الان پیشم
می امد و مقداری پول به من می داد و من مسیر خانه
یک کباب درستی می خوردم اگر این اتفاق بیفتد
واقعا نشان این است که امام رضا در زمان خودش
دست فقراء را می گرفت.
شاید کسی باور نکند وقتی من به طرف اقا رفتم
و خواستم پول در حرمش بذارم یک دفعه به صورت
ناخواسته دستم توی شیشه رفت انقدر پول حرم زیاد بود
می توانستم مفدار زیادی پول بردارم البته این کار را هم
کردم پول ها را در حرم گذاشتم سرم را روی زری اقا گذاشتم
چند ثانیه گریه کردم شاید کسی باور نکند من تازه انجا
به این موضوع پی بردم
به اقا گفتم من الان فهمیدم فرق شما امامان با رهبر و
دولت چی هستش
اگر ما توی دلمان نذر کنیم شما راحت برآورده می کنید
.: Weblog Themes By Pichak :.