وصیت   شهید بهرام لطفیان به پدر و مادربزرگوارش

( شهدای مسجد پل سه تیر )


 

پدر عزیزم :

پدر عزیزم :

امّا سخنی با پدر بزرگووارم:

پدر جانم می دانم چه زحمتهای زیادی برایم کشیدی تا

اینکه مرا به این سن و سال رساندی تا شاید یک روزی

عصای دستت در خانه باشم مرا ببخش از اینکه نتوانستم

در آخر عمر پیری عصای دستت در خانه باشم ولی چون

جبهه ها احتیاج به نیرو داشت چون امام زمان (عج) سریاز

می خواست و چون اسلام و انقلاب در خطر بود لذا من هم

می بایستی به جبهه بروم .


پدر جان :

عشقی که جوانانتان را در برگرفته و از جان و زندگی

شیرین خود می گذرد نه عشق انداختن چند گلوله یا کشتن

چند دشمن خائن است بلکه شور اسلام و دست آوردهای آن


و گسترش انقلاب عزیزمان است که بخاطر آن سر از پا

نمی شناسند پس دعای خیرت بدرقه راهمان باشد. تا در این

راه بزرگ پیروز گردیم و به یاری الله بر دشمن ضد اسلام

پیروز گردیم.


مادر عزیزم :

امّا تو ای مادر مهربانم ،

که زحمتهای زیادی برایم کشیدی و شبها در کنار گهواره ام

نخوابیدی و از غذای خود گرفتی و به من دادی مرا ببخش

که نتوانستم زحمتهای تو را جبران کنم ولی تنها خواهشی که

از تو دارم این است که اگر شهید شدم برایم گریه و زاری نکن

بلکه باید افتخاری کنی که فرزندی را تربیت کردی و برای

یاری اسلام به جبهه فرستادی و در این راه شهید شد، چون من

امانتی از طرف خدا در دست شما بودم چه خوب این امانت را

به صاحبش بر گرداندی .

برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان (عج)...... صلوات





تاریخ : شنبه 93/11/18 | 3:50 صبح | نویسنده : سیما رمضانیان | نظر

  • تبلیغات متنی | مهم نیوز | ایکس باکس