وصیت شهید اسماعیل یزدانپناه به پدر و مادربزرگوارش
( شهدای مسجد پل سه تیر )
پدر و مادر عزیزم :
پدر و مادر عزیزم :
پدر م و مادرم کوه باشید مثل کوه استقامت کنید
و در برابر مشکلات زندگی استقامت داشته باشید.
مادر عزیزم :
مادرم عزیزم خوشحال باش که فرزندت بخاطر اسلام
شربت شهادت نوشید .
پدر و مادر عزیزم :
پدر و مادرم عزیزم خیال نکنید که من دیوانه شدم و به
رفتم بلکه من در راه قرآن و اسلام به جنگ میروم
و با صدامیان کافر به مبارزه بر می خیزم .
پدر و مادر عزیزم :
پدر و مادر عزیزم هر کس ازما و شما یک وظیفه
داریم. وظیفه من این است که بجنگم و وظیفه شما
این است که راه شهیدان را ادامه بدهید.پس وظیفه
شما مشکل تر از وظیفه من است. چرا چون من فقط
در راه خدا جنگ می کنم و شهید میشوم ولی این شما
هستید که بابد رسالت و راه تمامی شهیدان را ادامه بدهید.
و پیام خونشان را به گوش جهانیان برسانید.
پدر عزیزم :
پدرم عزیزم تو مثل ابراهیم که فرزندت به خاطر خدا و
حفظ اسلام و قرآن به میدان آوردی. و قربانی نمودی
پس خوشحال باش . مبادا مجلس عزا را بیندازید از شما
میخواهم بعد از مرگم لباس سیاه به تن نکنید و شما
مجلس عزا راه ندهید.. زیرا دشمن خوشحال میشود
شما سعی نکنید دشمنان خدا و قرآن را خشنود کنید
پدر عزیزم :
و به شما پدر مهربانم می گویم البته من کوچکتر از
از آن هستم. که بخواهیم به شما بگویم ولی از شما
تقاضا میکنم که انجمن اسلامی را حمایت کنید.
پدر و مادر عزیزم :
پدر و مادر عزیزم یکی از وصیت هایم این است که
در تشیع پیکرم مرگ بر آمریکا یادتان نرود. و هنگامی
که بدن را به خاک میسپارید یک عکس خمینی کبیر
و بزرگوار مان را درون قبرم بگذارید . و آن را
بالای سرم قرار بدهید. و یک عکس امام را هم
روی تابوتم بگذارید. جنگ ، جنگ است و عزت
شرف ما در گروه این مبارزات است.
مادر عزیزم :
مادر عزیزم زمانی که جسد خون آلودم را دیدی گریه
و زاری نکنید چون دشمنان اسلام از گریه کردن شما
خوشحال میشوند.
مادر عزیزم :
مادر عزیزم شما باید افتخار کنید که من در این راه
کشته شوم و افتخار نصیب خود گردانم.
پدر و مادر عزیزم :
پدر و مادر عزیزم می بخشید که در آخر پیری دست
شما را نگرفتم و شما را تنها گذاشتمو به جنگ رفتم
و ان شا ء الله که مرا می بخشید ولی چه کنم جبهه های
جنگ نیاز به ما جوانان داشت . و اسلام احتیاج به
خون ما داشت که ما میرویم. در جبهه های نبردشرکت
نمائیم.و راه تمامی شهدای اسلام را ادامه بدهیم.
مادر عزیزم :
مادرم عزیزم اگر من شهید شدم شما مرا حلال کنید و از من
راضی باشید چون اگر شما راضی نباشید من شهید نیستم.
مادر عزیزم :
مادرم عزبزم ناراحت نباشید به مادران شهداء نگاه کنید
و ببینید که آنها چگونه صبور هستند و از مرگ
عزیزانشان ناراحت نیستند. شما نباید ناراحت باشید
و گریه و زاری کنید. چرا چونکه من در راه خدا
کشته شدم . وای بر آن مادری که باید از مرگ
فرزند خود بگرید که منافق شده و اعدام شده است
مادر و پدر عزیزم :
مادر و پدر عزیزم اگر من نسبت به شما بدی کردم و شما
را ناراحت کردم و باعث ناراحتی شماها شده ام از
طرف خداوند طلب آمرزش من را بکنید و عزداری کنید
برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان (عج) ...... صلوات
.: Weblog Themes By Pichak :.