بازی مذاکرات هسته‌ای درچه مرحله ای است وبه چه مسیری

 در حال حرکت است؟


این مقاله ممکن است اندکی طولانی باشد ولی بنا به اهمیت

موضوع و مطالب مطرح شده در آن ، ارزش صرف اندکی

زمان برای مطالعه را خواهد داشت . تصور می کنم مطالب

 مطرح شده در این مقاله ، پاسخ بسیاری از سوالات این روزها

 در خصوص مسئله مذاکرات هسته ای و سرنوشت آن  را

 در بر داشته باشد . من در این مقاله تلاش می کنم  سوالاتی را

 پاسخ دهم و نکاتی را مطرح کنم که به نظرم آگاهی از آنان

 صحنه بازی آمریکا و مهره های آنان را روشن تر خواهد کرد

سوال اصلی که تلاش می کنم در این مطلب به  آن پاسخ دهم

این است که بازی مذاکرات با ایران در چه مرحله ای است

و به چه مسیری در حال حرکت است ؟

 1 - برای پاسخ به این سوال می توانیم به دو روش عمل کنیم:

از بالا شروع کنیم و بگوییم راس هرم تصمیم گیران اصلی

این بازی در آمریکا اولا چه تصمیمی در مواجهه با ایران

 اتخاذ کرده اند و ثانیا جایگاه و نقش این مذاکرات در این

تصمیمشان چیست؟

2- و یا از پایین شروع کنیم و بگوییم در صحنه بازی چه

اتفاقاتی در حال رخ دادن است و مهره ها چگونه در حال

حرکت و جابجایی هستند؟

لذا من برای پاسخ به این سوال تلاش می کنم با ترکیبی از

 هر دو روش به صورت خلاصه به این سوال پاسخ دهم.

از سوال اول شروع می کنم . اینکه تصمیم گیران

 
 اصلی بازی مذاکرات یا به قول خودشان پروژه

 
 engagement  و مذاکره با ایران چه کسانی هستند.


این تصمیم گیران و تصمیم سازان قطعا در سطح دولتمردان


و کارگزاران نظام آمریکا نظیر اوباما و کاخ سفید نیستند .

 اوباما و امثال اوباما در نظام تصمیم گیری آمریکا صرفا

یک مجری یا همان تدارکاتچی خودمان هستند اما تصمیم

گیران و شکل دهندگان اصلی به سیاست در آمریکا  کیستند؟


این تصیم گیران و تصمیم سازان ، مشخصا صاحبان و مالکان

اصلی منابع مالی و سرمایه آمریکا هستند . این ها کیستند ؟

تحقیقات نشان می دهد این  افراد شبکه ای متشکل از

 عده ای معدود از خاندان های یهودی و صهیونیست های

سرمایه دار هستند که عملا با تصاحب ثروت و منابع

مالی آمریکا ، عملا تمام ساختارهای اقتصادی ، سیاسی

 ، تصمیم سازی ( اعم از تینک تنک ها ) و اجتماعی ..

 آمریکا را تحت نظارت و سلطه خود دارند . روسای جمهور


 و دولت ها و احزاب جمهوری خواه و دموکرات و نمایندگان

کنگره و سنای آمریکا صرفا مهره هایی هستند که با پول

 و حمایت این ابرسرمایه داران روی کار می آیند و در

 سیاست آمریکا  نقش آفرینی می کنند.

یکی از ستون های اصلی این شبکه نیز مشخصا خاندان

 یهودی ( به طور صحیح تر شیطان پرست ) راکفلر است که عملا

جز مالکان اصلی منابع نفت و پول و فدرال ریزرو آمریکاست.

خب ممکن است بپرسید الان نقش این خاندان یهودی راکفلر

در بازی مذاکرات هسته ای و سیاست آمریکا در برابر ایران چیست؟!

من به شما پاسخ می دهم که مشخصا و اساسا اصل بازی

مذاکرات مخفیانه آمریکا و ایران که اکنون به این مرحله

 رسیده و  در سال 2014 آشکار شده است ، با اراده ،


مدیریت و صحنه گردانی خاندان راکفلر و بنیادهای تحت

 نفوذ این خاندان کلید خورده است . مدیر اصلی و طراح این

 پروژه از ابتدا تشکیلات و عناصر اصلی راکفلر بوده و هست.

از کی ؟ از سال 2001 و از زمان کلینتون همان زمان هایی

 که جناب ظریف در سازمان ملل نماینده ایران بود.....

اولین جلساتشان کی بوده ؟ اولین جلساتشان به صورت محرمانه

در سال 2002 سوییس و تحت پوشش موسسه مطالعات


صلح استکلهم و با حضور عناصر اصلی تشکیلات راکفلربا

گروهی از مقامات ایرانی آغاز می شود . مذاکراتی که بعدها در

 پوشش اجلاس پاگواش ( که اساسا متعلق به راکفلرها است )

 ادامه میابد و بستری می شود برای مذاکرات محرمانه طرف

 های ایرانی و آمریکایی و طبق نقل هایی حتی اسراییلی!

 از این که مقامات و آن هسته ی اولیه طرف ایرانی و مسیر

مذاکرات در این سال ها چه بوده و چه پیچ و خمی طی

کرده تا به امروز رسیده و سازوکار و عناصر این بازی

 چه نهادها و عناصری هستند بگذریم اما به طور خلاصه

 می توان گفت که راکفلرها  به عنوان مدیر این پروژه


از طریق حمایت  مالی بنیادهایی نظیر بنیاد پلاشیرزو مرکز

 وودرو ویلسون ، شورای آتلانتیک ، وشورای روایط

 بنیاد آمریکای جدید..عملا Asia society خارجی بروکینگر 


نقض تصمیم سازی و جهت دهی و مهیا کردن سازوکار این

 پروژه و عناصر آن را انجام داده است

engagement هسته ی اولیه پروژه محرمانه  


هر کدام در تقسیم کاری یا اقدام به ایجاد

نهادهای مستقل در این خصوص کرده اند و یا در بنیادها
ی

آمریکایی در این خصوص نقش آفرینی کرده اند

مثلا اینکه نقش دلال و واسط رابطه میان مقامات ایرانی

و آمریکایی را سازوکار حلقه نایاک و عنصری نظیر

 تریتا پارسی ( شاگرد فرانسیس فوکویاما) را ایفا

کرده و می کند که اساسا توسط عناصر حلقه اولیه

همین پروژه راکفلر شکل گرفته و حمایت شده است

یا مثلا سربسته اینکه همین جناب موسویان ، دیپلمات و

 مذاکره کننده سابق ایران ، از بورس شده های بنیاد پلاشیرز

 هستند و با بورس این بنیاد که مستقیما از سوی راکفلرها

 تغذیه مالی می شود و مستقیما در خصوص مذاکرات و پرونده

هسته ای ایران فعال است ، در دانشگاه پرینستون به نان و نوا

رسیده اند و پای ثابت اجلاس های نایاک و بنیادهای آمریکایی

فعال در پروژه.  engagement  هستند




خب به سوال بعد برویم ، می پرسید خاندان یهودی

 راکفلر از مذاکرات با ایران و به اصطلاح پروزه تعامل و 

engagement

به دنبال چیست و چه هدفی را دنبال می کند ؟

برای پاسخ به این سوال نیز می توان به دو گونه عمل کرد:

1 این که بگوییم خاندان های ابرسرمایه دار یهودی و

صهیونیست (که بنا به گواهی تاریخ بنیانگذاران اصلی

اسراییل و رژیم صهیونیستی هستند ) اساسا در مورد

 نظام جمهوری اسلامی ایران و کشوری به نام ایران

 چه دیدگاهی دارند


 2 -این که بگوییم اساسا بازیگران عرصه سیاست آمریکا

( یا همان مهره های خاندان های یهودی ) نظیر جریانات

اصلی دموکرات ها و جمهوری خواهان و نئوکان ها ،

در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران چه دیدگاهی دارند

پاسخ به سوال اول کاملا روشن است . شبکه  یهودیان
 
و صهیونیسم بین الملل ، اولا ماهیتا با نظام جمهوری

 اسلامی ایران دچار تعارض جدی است و مشخصا

هدفی جز هدم و نابودی نظام مبتنی بر اسلام ندارد

و ثانیا در خصوص کشوری به نام ایران نیز ، با

همان نگاهی که به سایر کشورهای خاورمیانه دارند ،

 ایران مطلوب برایشان ، ایرانی است تضعیف شده ،

تجزیه شده و ایرانی که منابع مالی و نفتی اش در

 سلطه کارتل های متعلق به این خاندان ها باشد

در خصوص سوال دوم باید گفت عرصه سیاست ظاهری

در آمریکا مشخصا در دست دو جریان دموکرات و


جمهوری خواه است . حال سوال این است که این دو

 جریان چه دیدگاهی در خصوص برخورد با ایران دارند

دقیقا مغلطه و تحریفی که جریان غرب گرا در ایران

 در خصوص این سوال مرتکب می شود همین جاست

در پاسخ به این سوال ، جریان غرب گرای ایرانی تلاش

 می کند اینگونه بنمایاند که در حالی که جمهوری خواهان

 و تندروهای آمریکا و صهیونیست ها به دنبال گزینه نظامی

و افزایش فشار بر ایران هستند ، اما  دموکرات ها

 (مثلا دولت اوباما) ، به دنبال کاهش فشار بر ایران

 و کاهش خصومت ها و تعامل سازنده و حل مسایل

 فی مابین آمریکا و ایران و دوستی با ایران است !

اما این پاسخ به وضوح تحریف آشکار واقعیت و


 دروغی خائنانه و بی شرمانه و ضدمنافع ملی ایران است!

واقعیت ماجرا این است که هر دو جریان دموکرات و

جمهوری خواه بنا به اتصالشان به همان جریان اصلی


 تصمیم ساز و تصمیم گیر در خصوص ایران یک

هدف واحد را دنبال می کنند.  *آن هدف هم این است

REGIME CHANGE


یا همان براندازی  و سلطه بر منابع و حاکمیت کشور ایران

منتهی راهبردهایشان برای نیل به این هدف متفاوت است .

یک راه می گوید انقدر فشار بیاوریم تا سیستم کلپس کند و

بعد دست به اقدامات سخت بزنیم ، راه دیگر می گوید انقدر

 فشار بیاوریم تا سیستم مجبور به تغییر رفتار و به آغوش

 کشیدن ما و همرنگی با ما شود و عملا ساقط شود

جمهوری خواهان و نئوکان ها و رژیم فعلی اسراییل

می گویند رژیم چینج و براندازی نظام ایران و سلطه

 بر ایران ، از مسیر تشدید فشارها  و تحریم و تخاصم


 فزاینده ، تقویت گروه های اپوزوسیون ، تروریستی و

 تجزیه طلب و  بی ثباتی اجتماعی در ایران می گذرد و

 نهایتا رسیدن به مسیری است که شرایط برای اقدام نظامی


بصورت مستقیم و یا بطور نیابتی ( مدل لیبی و سوریه و ... )

 را فراهم کند



دموکرات ها نیز می گویند گزینه نظامی در برابر ایران

جواب نمی دهد ( زورمان نمی رسد ) و رژیم چینج و

براندازی در ایران از مسیر فشار و تحریم  سپس اجبار

 ایران به مذاکره و نزدیک شدن و اتصال به ایران و

 کارگزاران ایرانی و فعالان جامعه ی مدنی و فعالان فرهنگی

اجتماعی ایران گذشته ( در عین حفظ فشار) و در ادامه با


تقویت جریانات و گروه ها و جامعه مدنی غربگرا ،استحاله نظام

ارزشی ایران و تشدید و تقویت شکاف های اجتماعی ناشی از این

 تغییر نظام ارزشی همراه می شود . به این مسیرشان هم می گویند

Engagement

و تعامل سازنده و اسامی این چنینی......

البته روی دیگر این پروژه زمینه سازی برای ورود

 بازوهای اقتصادی خود به محیط اقتصاد ایران است .


ممکن است بگویید یا بگویند این که خیلی خوب و

مطلوب است . اما آن چیزی که در چنین فرایندی کمتر

 به چشم می آید یا اصلا به چشم نمی آید این است که آن

 بازوان اقتصادی که از بستر این تعاملات و مذاکرات ،

فرصت و اجازه ورود به ایران را کسب می کنند ، عملا

 شرکا و تشکیلات اقتصادی همین خاندان های یهودی


که بخشی هم از تشکیلات یهودی و بهایی فرار کرده از

 ایران بعد از انقلاب 57 هستند هستند که برای مذاکرات


سرمایه گذاری کرده اند . تشکیلاتی که در حوزه های

راهبردی اقتصاد ایران از انرژی گرفته تا صنایع و معادن و ...

وارد می شوند به دلیل شبکه ای که پشت سر خود دارند

بزودی به قدرت های اقتصادی در حوزه خود تبدیل

 می شوند !  مثلا به عنوان مثال کوچکش کارفور صهیونیستی

 وارد ایران می شود و اسمش می شود هایپراستار که جلب

توجه نکند ، بعد هم مثل قارچ شعبه هایش زیاد می شود و ...


خب ممکن است باز بگویید یا بگویند خب چه اشکالی دارد ؟

 پول می آورند ، شغل ایجاد می کنند و ... این ها که خوب است!

ما این ها فقط ظاهر ماجرا است  ، اگر از بحث فرهنگی

 و روابط فرهنگی و ارزش هایی که این قدرت های اقتصادی

به مرور همراه خود می آورند بگذریم ، کانون های ثروت

 حاصل از این تشکیلات در ایران ، به مرور تبدیل به کانون

 های اثرگذار در قدرت و بازوی تصمیم سازی در ایران

 می شوند  . کانون هایی که دیگر این توانایی را دارند تا در

بزنگاه ها اقدام به تغذیه مالی جریانات و گروه های معارض و

 غربگرای مورد نظر کنند و جریانسازی در ایران کنند و

 پروژه استحاله و براندازی را دنبال کنند . که این بحث البته

 بحث مفصلی است

نکته ی این دو مسیر این است که در هر دو مسیر:

اولا انتهای مسیر براندازی و سلطه بر ایران است

دوما عامل فشارهای اقتصادی و اجتماعی تحریم ها ، قیمت

 نفت ، مسایل اجتماعی به عنوان عاملی الزامی و ثابت است

حال با توجه به مسایل و مسیرها و بازیگران فوق الذکر

 ، به سراغ پاسخ به این سوال مهم و راهبردی می روم

جایگاه و نقش مذاکرات هسته ای در تصمیمات کلان

تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلی آمریکا چیست

این سوال از این جهت مهم و راهبردی است که پاسخ به

 آن پازل بازی مذاکرات هسته ای را برای بازی گران حل

 می کندپاسخی که جریان غرب گرا و حامی مذاکرات

 هسته ای به این سوال می دهند این است که:

ین مذاکرات بستری است برای جریان غربگرا تا از

 طریق آن بتواند با همکاری طرف غربی ، با حل

پرونده هسته ای ، کاهش فشارها بر ایران و بهبود

 شرایط اقتصادی ایران ، جایگاه خود را در میان

ایرانیان تقویت کرده و از این طریق بتواند در جنگ

قدرت پیش رو با جریان معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی

 در انتخابات های پیش رو ، پیروز شده و آینده قدرت

 در ایران تصاحب کند .  با چنین رویکردی این گروه

تمام تلاشش را می کند تا هر طور شده به توافق با

 هر محتوایی دست یابد و به طرف آمریکایی این پیام

 را برساند که من همان گروه و جریانی هستم که تو باید

 رویش حساب و سرمایه گذاری کنی


اما با توجه به آن چه که در بالا توضیح دادم پاسخ صحیح این است که:

این مذاکرات در پازل کلی تصمیم سازان و تصمیم گیران واقعی

 ( در مورد فوق مشخصا راکفلرها ) کنشی است که در نهایت

 باید به براندازی نظام یا تغییر نظام حاکم فعلی ایران

ختم شود. مسیر این براندازی هم این گونه است که:

 1 -حتی با وجود رسیدن به توافق هسته ای ، با حفظ ساختار

اصلی تحریم ها و  اهرم هایی نظیر کاهش قیمت نفت

 ایران توسط عربستان ، فشار اقتصادی بر ایران هم چنان

 باقی می ماند و حفظ می شود

 2 - مذاکرات بستری می شود برای کاهش قدرت نرم ایران در

 منطقه و سرخوردگی و تزلزل دلبستگان انقلاب اسلامی چه

 در داخل و چه در منطقه و خارج از کشور

مذاکرات بستری می شود برای برقراری ارتباط

  و تقویت و سازمان دهی جریانات و گروه های

 غربگرا و برانداز به قول خودشان جامعه مدنی و

NGO 

های حقوق بشری و جدیدا محیط زیستی!

   3 - بستر ناشی از مذاکرات و کمک عوامل حکومتی

مرتبط شده و سازمان دهی جریانات و گروه های

تقویت شده غرب گرا و برانداز ، بستری می شود

برای شکل دهی و  تقویت دوقطبی های بعضا

مصنوعی اجتماعی که منجر به بی ثباتی محیط داخلی

 ایران و تضعیف و تزلزل حاکمیت ایران شوند . این د

وقطبی ها شامل دوقطبی هایی نظیر موارد زیر هستند:

  1 -دو قطبی نه به مذاکره و آری به مذاکره  یا دو قطبی

مصنوعی حامیان تحریم و مخالفان تحریم یا دو قطبی نه به

 رابطه با آمریکا و آری به رابطه با آمریکا کیس تلاش جهت

 اردوکشی خیابانی یا  درخواست همه پرسی از مردم

 2 -دو قطبی حاصل از شکاف طبقاتی و  دوقطبی مصنوعی

 پول دارهای پول دار شده از تحریم ها و ضعفا و بی پول ها

 متضرر از تحریم ها کیس بچه پول دارهای تهران


 3 - دوقطبی های مرتبط با شکاف های ارزشی و دو قطبی

 هایی نظیر دو قطبی حجاب و بی حجاب ها  و مذهبی ها و

 غیر مذهبی ها کیس هپی ها و  یا عریان تر کیس اسیدپاشی

در نتیجه فشار اقتصادی حفظ می شود ، فضای جامعه

 ملتهب می شود ، دو قطبی ها شکل می گیرد و در وقت

 معین ( مثلا بستر انتخابات ) در جهت بی ثبات سازی از

طریق فشار خیابانی و فشار بر حاکمیت جهت تغییر رفتار

 و اجبار برای صدور مجوز ورود عناصر استحاله شده در

ساختار تصمیم گیری و تصمیم سازی نظام و نهایتا استحاله

 ارزشی و ساختاری جمهوری اسلامی اقدام می شود

این فرایند ، نسبت به زمانی که رژیم اسراییل برای تغییر

رفتار نظام ایران در خصوص تحولات منطقه و موجودیت

 اسراییل لازم دارد ، فرایندی طولانی تری است


پاسخ خوش خدمتی چیست؟!

نکته ای دیگری که در این میان مطرح است این است که

 چنین سناریویی  و مشخصا سناریویی که در آن فشار اقتصادی

 بر ایران باقی بماند و موجب بی ثباتی اجتماعی شود ، عملا

متفاوت است با آن چه که حامیان مذاکرات و دولت فعلی در

 سر می پروارند و چنین سناریویی عملا  نقشه های آنان در

 خصوص آینده قدرت در ایران را نقش بر آب می کند . در


 چنین شرایطی  ممکن است بپرسید پس نقش جریان حامی

و پیش برنده مذاکرات که برای به نتیجه رسیدن این مذاکرات

 از جان و دل مایه گذاشته چیست و عاقبتشان چه می شود

پاسخ این سوال را نیز باید در همان راس هرم تصمیم گیر

 و تصمیم ساز آمریکا جستجو کرد و پرسید که از نظر راس

هرم آمریکا ، حاکمان آینده ایران چه کسانی باید باشند و


 نقش جریان مذاکره کننده فعلی در آینده مدنظر آن ها چیست ؟

پاسخ این سوال موضوعی است که طرف مذاکره کننده

ایرانی را دچار اشتباه محاسباتی در فهم بازی کرده است




پاسخ این است : علی رغم اشتباه محاسباتی تکنوکرات ها  و

 غربگرایان ایرانی نسبت به این که در صورت خوش رقصی

 برای آمریکایی ها ، آمریکایی ها برای آینده قدرت ایران


 روی آن ها حساب باز می کنند ، اما آمریکایی ها منظور همان

 شبکه خاندان های صهیونیستی اتفاقا هیچ حساب راهبردی

 روی هر جریان ایرانی که نسبتی با اسلام و حکومت اسلامی

 داشته باشند نمی کنند.....

اصلاح طلبان و کارگزاران و امثالهم هر چه که باشند و

 هر کاری هم که کنند نهایتا مسلمانانی هستند که آب یهودیان

 و صهیونیست ها با آن ها در یک کاسه نمی رود . حمایتشان

 می کنند اما فقط در حد و اندازه نقششان در پروژه نهایی

نقش این جریانات در پازل خاندان های صهیونیست ها صرفا

مهره هایی برای تحقق بخشی از بازیشان در خصوص ایران

 است و نه مهره هایی برای سرمایه گذاری برای آینده قدرت

 ایران . مهره هایی که به محض اتمام تاریخ انقضایشان طرد

 شده و به سطل زباله انداخته می شوند . . . آمریکایی ها و

 نظام شیطانی آمریکا اصلا در آینده ایران ، نظامی که رنگ

و بویی از اسلام داشته باشند ندیده اند ، مهره های مد نظر

 آمریکا از میان جامعه بهاییان و یهودیان و سلطنت طلبان در

 می آید و نه از جریان فلان حجت الاسلام و فلان روحانی...

آمریکایی ها حتی اگر قرار باشد به طور موقت و تاکتیکی

 جریانی را درون حاکمیت ایران تقویت کنند ، آن جریان قطعا

جریان روحانی و به اصطلاح اعتدالیون نیست ، بلکه جریان

اصلاح طلبان سکولاری است که هم اکنون از نردبان دولت

 در حال بالارفتن هستند و در جلساتشان دولت روحانی را رحم

اجاره ای تا انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد خطاب می کنند

و از هم اکنون خود را برای لغزش دولت روحانی آماده می کنند

این مساله البته در طول 36 سال انقلاب اسلامی بارها اثبات شده


 اما برای جریان غرب گرای ایرانی درس عبرت نشده ...

 اینکه چرا درس عبرت نشده و این جریان و سردمدارانش

 کماکان بر ادامه ی این مسیر تاکید می کنند ، خود البته بحث

مفصل و مهمی است که پاسخ به آن نیز می تواند بسیاری

 از گره های مسایل امروز ایران را حل کند اما فعلا بطور کلی

 دلیلش را بگذاریم بر کیدشیطان و قدرت اغواگریش و وعده


ها و آینده ی دروغینی که برای قربانیان خود ترسیم می کند


 




تاریخ : دوشنبه 93/11/20 | 7:22 صبح | نویسنده : سیما رمضانیان | نظر

  • تبلیغات متنی | مهم نیوز | ایکس باکس