چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2   3   4   5    >>    >
 
+ گنجينه گمشده 
اي منتظر غمگين مباش،
خوش روزگاري مي رسد


يا درد کم ميشود ،
يا شهر ياري مي رسد


اي منتظر غمگين مباش،
قدري تحمل بيشتر


اين کشتي طوفان زده ،
آخر به ساحل مي رسد




الهم عجل لوليک الفرج
[گل][گل][گل][گل]


سلام

در انتظار نباشيم ...چه کنيم

بي روي يار نباشيم ...چه کنيم

عمري دل از بندگان شسته ايم

تا وامدار نباشيم ...چه کنيم

ديـده اي نيــست نبينـــد رخ زيبــاي تـــو را
نيست گوشي كـــه هـــمي نشنود آواي تو را
هـيـچ دستــي نشـود جز بر خـــوان تــو دراز
كــس نجويد به جهــان جــز اثر پاي تـــو را
رهــرو عشقــم و از خرقــه و مسنــد بـي زار
بـه دو عــالــم ندهــم روي دل آراي تـــو را
قـــامت ســرو قدان را بـه پشيـــزي نخـــرد
آنگــه در خواب بيــند قــــد رعنــــاي تو را
بكجــا روي نمايــد كــته تو اش قبلــه نه اي
آنكه جويــد بحـــرم منــزل ومــاواي تـــو را
همه جا منزل عشق است كه يارم همه جاست
كــور دل آنــكه نيابـد به جهــان جاي تــو را
باكــه گويم كـه نديده است و نبيند به جهــان
جــز خم ابــرو و جز زلــف چليــــپاي تــــورا
دكّـــه ي علـــم وخرد بست در عشـق گشود
آنــكه مي داشت بـه سر علت سوداي تـو را
بشكنــم اين قلــم و پاره كنـــم ايـن دفتــر
نتــوان شــرح كنــم جلـــوه ي والاي تــو راديـده اي نيــست نبينـــد رخ زيبــاي تـــو را
نيست گوشي كـــه هـــمي نشنود آواي تو را
هـيـچ دستــي نشـود جز بر خـــوان تــو دراز
كــس نجويد به جهــان جــز اثر پاي تـــو را
رهــرو عشقــم و از خرقــه و مسنــد بـي زار
بـه دو عــالــم ندهــم روي دل آراي تـــو را
قـــامت ســرو قدان را بـه پشيـــزي نخـــرد
آنگــه در خواب بيــند قــــد رعنــــاي تو را
بكجــا روي نمايــد كــته تو اش قبلــه نه اي
آنكه جويــد بحـــرم منــزل ومــاواي تـــو را
همه جا منزل عشق است كه يارم همه جاست
كــور دل آنــكه نيابـد به جهــان جاي تــو را
باكــه گويم كـه نديده است و نبيند به جهــان
جــز خم ابــرو و جز زلــف چليــــپاي تــــورا
دكّـــه ي علـــم وخرد بست در عشـق گشود
آنــكه مي داشت بـه سر علت سوداي تـو را
بشكنــم اين قلــم و پاره كنـــم ايـن دفتــر
نتــوان شــرح كنــم جلـــوه ي والاي تــو را

رساله‏اي كه نوشتم ز اشك ناز فروشم
نه شد كه بر تو فرستم نه شد كه باز بپوشم
گناه و درد به يك سو غم فراق به يك سو
تمام عمر دو بار گران نشسته به دوشم
گلايه هست و ليكن نمانده حال گلايه
تو درسئوال بكوش و مبين چنين‏كه‏خموشم
ز پاي گرچه بيفتم وصال تو ندهد دست
ولي چه چاره كه بايد تمام عمر بكوشم
اگر چه بي كس و كارم اگر چه هيچ ندارم
به عالمي سر مويي ز زلف تو نفروشم
قسم به ديده جوشان قسم به خانه بدوشان
كه تا نيامدنت جز به خُمّ اشك نجوشم
به حال بي كسي من كسي نكرد عنايت
ثمر نداد فغانم، اثر نكرد خروشم
دل گرفته علاجي بغير گريه ندارد
من آن علاج به دستم من آن پياله به دوشم
چگونه هست ميسّر كه راني از در لطفت
مرا كه قيد تو بر گردن است و حلقه به گوشم
ديده بيدار من ديده بيدار تو
عمر گذشت و نشد فرصت ديدار تو
در به درم اي طبيب چاره دردم بجوي
هست فقط دست تو داروي بيمار تو
روز به شب، شب به روز،طي کنم اما هنوز
نيست مرا حظي از جلوه رخسار تو
طبع بلندت منيع جاه و جلالت رفيع
ديده مدهوش عقل در عجب از کار تو
نامه سيه دل خراب واي ز روز حساب
گو چه دهد در جواب،عبد گنهکار تو
ره به سما مي بري بوي خدا مي دهي
ياس فرح بخش من اي گل و من خار تو
کم بنشين با رقيب اين عمل از تو عجيب
منفعلم گر چه از رحمت سرشار تو
کوي تو دارالشفا خواجه مُلک وفا
هر چه کني حکم کن اين تو و دادار تو

کوله بارم بر دوش سفرى مى بايد،سفرى تاته تنهايى محض

هرکجا لرزيدى،از سفر ترسيدى فقط آهسته بگو: من خدا را دارم

تويى، تو نور محمّد، تو جلوه اى ز على

تو سيف منتقمى، عدل پايدار بيا!

زاشك و خون دل، اين خانه شستشو داديم

بيا به مشهد عشّاق بى قرار! بيا!

زمان، گذرگه پژواكِ نام نامى تست

زمين ز رأى تو گيرد مگر قرار، بيا!

ميان شعله غم سوخت هجرنامه ما

بيا كه گويمت آن رنج بى شمار، بيا!


ز كعبه عزم سفر كن، به اين ديار بيا!

چو عطر غنچه نهان تا كى؟ آشكار بيا!

حريم دامن نرجس شد از تو رشگ بهار

گل يگانه گلزار روزگار، بيا!

زد قدم خسرو پاك اختر فرخنده خصال
ماه شعبان و خرد مات از آن حسن و جمال
حجة بن الحسن(عليه السلام) و قائم حىّ متعال
جان هر عاقل و هر عارف و هر فرزانه
پرتوش جانب صحرا كشدم از خانه
واله چهره او خازن جنات عدن
محو او حور به فردوس از آن وجه حسن
خضر گمگشته آن لعل لب و درّ دهن
سبزه آن سان كه نه در باغ نه بستان نه چمن
عقل يغما كند و حالت ما ديوانه
شد بياض رخ او معنى والشمس و ضحى
مشعلى از رخ زيبنده او بدر دجى
چون على نفس پيمبر به بشر نور هدى
آيت معظم بى عيب «فروزان خدا»
بت شكن هادى كل محو كن بتخانه
شهپر روح قدس زير قدومش چو سرير
عرشيان بنده او بر همگان اوست امير
ماسوا بر درش از عشق غزالان اسير
گردن از طره او بسته و پاها زنجير
غيبتش كرد سراى دل ما غمخانه
كرده حق دفتر ارشاد به مهرش مختوم
بحر مواج و همه علم به پيشش معلوم
ملجأ غمزدگان است و پناه مظلومان
سايلان را نكند از در لطفش محروم
همگى مستحق جرعه اى از پيمانه
باب رحمت بود و يوسف كنعان وجود
(مينويى)

سائلي بي دست و پايم راه را گم كرده ام
عبد كوي هل اتايم راه را گم كرده ام
بس كه دوري جستم از اين بارگاه باصفا
آستان صاحب درگاه را گم كرده ام
اشنايم نيستم از فرقه ي بيگانگان
.چند روزي دلبر دلخواه را گم كرده ام
دردهايم را نگفتم چند گاهي با طبيب
شد دلم بي يار وچاه را گم كرده ام
قدر عشقت را ندانستم شدم مشغول خويش
خيمه ي زيباي ثارالله را گم كرده ام
گوش جان نسپر ده ام بر يا لثارات الحسين
راه قرب كوي ان خونخواه را گم كرده ام
در شب تاريك هجران چشم دل را بسته ام
كور دل هستم كه نور ماه را گم كرده ام
كربلا كوته ترين راه است تا درگاه دوست
با كه گويم اين ره كوتاه را گم كرده ام


سلام عليکم

ممنون از حضور و نظر خوبتون

ساقي كجاست شط شرابي كه داشتم
آن شعلة شكفته در آبي كه داشتم
گم شد ميان معركة مرگ و زندگي
شوريده رند خانهخرابي كه داشتم
كاري نبود بر سپر سينة سپهر
شب سوز نيزهدار شهابي كه داشتم
در جادههاي تفزده، پاي درنگ سوخت
از التهاب شور و شتابي كه داشتم
بر من مگير اگر كه به حيلت ربودهاند
زاغان سفلهبال عقابي كه داشتم
از چشم دل بهگونة زردم چكيدهاست
خونگريههاي زخم عتابي كه داشتم
كابوس روزمرگي ما عشوه ميفروخت
در تنگناي دوزخ خوابي كه داشتم
بغض هزارسالة من در گلو شكست
افتاد از نفس تب و تابي كه داشتم
؟ از اينكه غيرت دريا شدن نداشت
سيلاب اشك من به سرابي كه داشتم

التماس دعاي فرج ؛ اللهم عجل لوليک الفرج ؛ انشاء الله ؛ صلوات

ويرانه نه آنست که جمشيد بنا کرد

ويرانه نه آنست که فرهاد فرو ريخت

ويرانه دل ماست که هر جمعه به يادت

صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت

ولادت با سعادت قائم آل محمد(ص)

حضرت مهدي موعود(عج)بر شما مبارک
http://shahreahrimani.mihanblog.com/[گل]

باسلام.

عرض تبريک بمناسبت ميلادامام عصر(عج)...اللهم عجل لوليک الفرج

به اميد آنکه خوداز موانع ظهور آن حضرت نباشيم.التماس دعا

   1   2   3   4   5    >>    >