تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
 
تا هميشه عشق



تا هميشه عشق

ميآيي!

و همه سر گرداني خود را

با چشمان تو تقسيم ميکنم

بگذار تا هميشه عشق

آواره باشم.

***

ميآيي!

مثل بي رياي باران

و همه هياهوي خاک

به هم ميريزد

تا دل شب


يادش به خير تا دل شب انتظار ها

آن هديه هاي ساده کتاب و نوارها



ها مي کنم به دست زمستان نشسته ام

تا ابر مي روند ستون بخارها



من با گلي که با غنچه تقديم کرده است

از دير کردنت شده ام خسته بارها



دير آمدي و دسته گل سرخ زرد شد

زخمي شده است دستم از آزاد خارها



بر شانه هاي خسته ي من بوسه مي زني

يک رهگذر گذشت : خدايا ! چه کارها !

از صبح تا غروب نشستن کنار ريل

محوه قصيده خواني کند قطارها



اين عشق انتخاب تو از عمق روح بود

نه از سر وظيفه جنان خانه دارها



آن صبح سرد را که به خاطر سپرده ايم

پيوند داده ايم به هرچه بهارها





آرش شفاعي بجستان

بي تو


شروع مي شود اين شعر .بي تو با جمعه

و ايستاده زمان .بين اين دو تا جمعه



چقدر بي تو جهان مثل جمعه بازار است

وگفته اند که مي آيي.از قضا:جمعه



مورخ چه زماني ؟ يک يک يک بود

که انتظار تو آغاز شد .الي جمعه



وجمعه روز جهاني توست در تقويم

چنان که از همه دنياست روز ما جمعه



امام جمعه دنيا !توراخدا ديگر

بيا تمام کن اين انتظار را جمعه

بي نشان



زين گونه ام که در غم غربت شکيب نيست

گر سر کنم شکايت هجران غريب نيست



جانم بگير و صحبت جانانه ام ببخش

کز جان شکيب هست و زجانان شکيب نيست



گم گشته ديار محبت کجا رود

نام حبيب هست و نشان حبيب نيست



عاشق منم که يار به حالم نظر نکرد

اي خواجه درد هست و ليکن طبيب نيست



در کار عشق او که جهانيش مدعي ست

اين شکر چون کنيم که ما را رقيب نيست



جانا نصيب حسن تو حد کمال يافت

وين بخت بين که از تو هنوزم نصيب نيست



گلبانگ سايه گوش کن اي سرو خوش خرام

کاين سوز دل به ناله هر عندليب نيست .




هوشنگ ابتهاج
بيقرار


غايب آشکار، يعني تو

رحمت کردگار، يعني تو



قرنها بيقرار، يعني ما

در دل ما قرار، يعني تو



منتظر مانده هر ديار ـ ترا

رونق هر ديار، يعني تو



خير دنيا و آخرت، از توست

نعمت بي شمار، يعني تو



فخر ما اينکه دوستدار توئيم

مايه ي افتخار يعني تو



حدّ دين را ـ حريم قرآن را

درجهان،پاسدار ـ يعني تو



دادگستر به مرکب و شمشير

آن سوار، آن سوار يعني تو



در ظهورت تجسمي زعليست

صاحب ذوالفقار ، يعني تو
+ شهيدان خدا 
چه انتظار عجيبي! تو بين منتظران هم، عزيز من، چه غريبي!

عجيب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بي خيال نشستيم

نه کوششي نه وفايي

فقط نشسته و گفتيم: خدا کند که بيايي ...!

بهار خواهم مرد




بيا وَ گرنه در اين انتظار خواهم مُرد

اگر که بي تو بياييد بهار، خواهم مُرد



به روي گونه من، اشک سال ها جاري است

و زير پاي همين آبشار، خواهم مُرد



نيامدي و خدا آگه است، من هر روز

به اشتياق رُخَت چند بار خواهم مُرد



خبر رسيد که تو با بهار مي آيي

در انتظار تو، من تا بهار خواهم مُرد



پدر که تيغ به کف رفت، مژده داد که من

به روي اسب سپيدي، سوار خواهم مُرد



تمام زندگيِ من در اين اميد گذشت

که در رکاب تو با افتخار خواهم مُرد



پدر که رفت به من راست قامتي آموخت

به سان سَروِ سَهي، استوار خواهم مُرد




محسن حسن زاده

بوم نقاشي


مي کشم بر بوم نقاشي ملاقاتي بعيد

با مداد آبي ام در صحن ميقاتي بعيد



مي کشم خود را در آغوشي صميمانه ترين

مي روم از دلخوشي تا ارتفاعاتي بعيد



بر سپيد اسب او در صبح باران مي روم

سمت شوق لايزالي اتصالاتي بعيد



مي گذارد دست در دستم نگاهم مي کند

ذهن من مشتاق ثبت اتفاقاتي بعيد



تيک تاک ساعتي آن گوشه نقاشي ام

مي کند ترسيم ضربآهنگ اوقاتي بعيد



دست باران پاک مي شويد تمام حاصلم

ميزنم زل بر نزول محتوياتي بعيد



واقعيت داشت باران مزد نقاشي من

يک قدم رو به جلو تا واقعياتي بعيد



از دوباره مرد و اسبش را کشيدم با شتاب

زير باران ميشود ممکن ملاقاتي بعيد



بهار خفته



اي بهار خفته ! خواستارمت

مثل شعر تازه دوست دارمت



تو کجايي ؟ اي شکفتني ترين

تا بدست باغها سپارمت



دست واژه هاي من شکسته باد

گر زخاک تيره بر ندارمت



مثل سايه مي گريزي از برم

تا به حال خويش مي گذارمت



آفتاب عمر من غروب کرد

بس که روزها در انتظارمت



کي شود شبي برآيي از درم

آه ! من چقدر بي قرارمت



مثل شعر تازه ، مي نويسمت

مثل نقش تازه ، مي نگارمت



دانه شو که باز هم بپاشمت

ساقه شو که باز هم بکارمت

عبدالجبار کاکايي

بهار حضور



صداي بال ملايک ز دور مي آيد

مسافري مگر از شهر نور مي آيد؟!



دوباره عطر مناجات با فضا آميخت

مگر که موسي عمران ز طور مي آيد؟!



ستاره اي شبي از آسمان فرود آمد

و مژده داد که: صبح ظهور مي آيد



چقدر شانه غم بار شهر حوصله کرد

به شوق آنکه پگاه سرور مي آيد



به زخم هاي شقايق قسم، هنوز از باغ

شميم سبز بهار حضور مي آيد



مگر پگاه ظهور سپيده نزديک است؟

صداي پاي سواري ز دور مي آيد؟





ناصر فيض


قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (سوره زمر/ 53)

بگو اى بندگانم كه بر نفس خود ستم و اسراف(گنه کاران) كرديد از رحمت خدا نوميد نشويد كه خدا تمامى گناهان را مي آمرزد، زيرا او آمرزنده رحيم است . . .

+سلام بانوي بزرگوار.

متن ارساليتان کمي ويرايش لازم دارد.

سلام ازحضورتون ممنونم

با اجازتون وب شما رو لينک ميکنم

اگه لايق دونستيد من رو لينک کنيد.

خداوند ايمان را قرار داد براي پاکي شما از شرک

و نماز را که منزه مي کند از کبر

و عدالت را قرار داد براي اينکه دلها به هم وابسته وهماهنگ شوند.

(برگرفته از خطبه فدک حضرت زهرا(س))

التماس دعا


+ عشق است ابالفضل 
بسم الله الرحمن الرحيم

باعرض سلام

از شما به عنوان يک مسلمان دعوت ميشود
که اعتراض خود را نسبت به دشمنان دين اسلام
علي الخصوص وهابيت ملعون اعلام کنيد
تابه گوش همه جهانيان برسد
لطفا" براي همکاري با مسلمانان تاجايي که برايتان امکان دارد
اين پيام را نشر کنيد...

ثبت نام از سربازان سايبري اسلام آغاز شده و
منتظرنام نويسي همه ي مسلمانان است

لطفا" تشريف بياريد

http://baran-eshgh-315.blogfa.com/
((ربّنا فأ نصرنا علي القؤم الکافرين)) وب سايت ايميل
تو خوب باش ، حتي اگر آدم هاي اطرافت خوب نيستند ... تو خوب باش ، حتي اگر همه از خوبي هايت سو استفاده کردند ... تو خوب باش ، اگر جواب خوبي هايت را با بدي دادند ... تو خوب باش ، همين خوب ها هستند که زمين را براي زندگي زيــــــــــــبا مي کنند

سلام.
ممنون.
 <    <<    11   12   13   14   15    >>    >