باز هم آدينه اي آمد ولي مهدي کجاست؟
يکنفر مي گفت مهدي جمعه ها در کربلاست
رو بسوي کربلا کردم که فريادش زنم
باز هم با ندبه اي از هجر مولا دم زنم
آمد از سويي ندايي:آي اهل انتظار
اندکي ديگر صبوري،ميرسد ديدار يار!!!
دلم عجيب گرفته است مثل سابق نيست
زمين براي ظهورت هنوز لايق نيست
مگر نه سيصد و سيزده سوار در راهند
چرا خبر ز يکيشان در اين دقايق نيست
امشب به عشاق حسين زهرا دهد مزد عزا
يک عده را درمان دهد يک عده بخشش در جزا
يک عده را مشهد برد يک عده را ديدار حج
باشد که مزد ما شود تعجيل در امر فرج
عاشوراي حسيني تسليت
اين الطالب بدم المقتول بکربلا
مهدي جان
يا اين دل شکسته ي ما را صبور کن
يا لااقل به خاطر زينب ظهور کن
امشب بيا که روضه بخواني برايمان
امشب بساط گريه ي ما را تو جور کن
باز دلم ياد تو را مي کند
ياد همان لطف و صفا مي کند
اين دل بي کينه هميشه تو را
بر سر سجاده دعا مي کند
اي به فداي قدمت، جمعه ها
اي خدا !انتظارش،انتظارم سير کرد
آنکه مي خواهد بيايد دير کرد
تا به کي در انتظارش ديده بر در دوختن؟
آمدن ! رفتن ! نديدن! سوختن!
من از اشکي که مي ريزد ز چشم يار مي ترسم
از آن روزي که اربابم شود بيمار مي ترسم
رها کن صحبت يعقوب و دوري و غم فرزند
من از گرداندن يوسف سر بازار مي ترسم
همه گويند اين جمعه بيا! اما، درنگي کن!
از اينکه باز عاشورا شود تکرار مي ترسم!!!
گفته بودي روز جمعه خبر خوبي ميارن
آخه تقويماي دنيا که هزار تا جمعه دارن!
پا بزار تو کوچه هامون روي تقويماي پاره
روي برگهاي سياهي که هزار تا جمعه داره
زير آسمون کسي نيست خونه زاد تو نباشه
با همه دنيا غريبه هر کي ياد تو نباشه
حالا دنيا بي فروغه همه حرفامون دروغه!
نمي تونيم با تو باشيم سرمون خيلي شلوغه!
يک ثانيه از عمر دراز شب يلدا
باعث شده تا صبح به يادش بنشينيم
ده قرن به عمر پسر فاطمه بگذشت
يک شب نشد از داغ فراقش بنشينيم!
هر جمعه اي که ميگذرد پير مي شوي!
در هر غروب آن تو دلگير مي شوي!
مي ترسم آقا بگويي به اين گدا!
تو باعث اين همه تاخير مي شوي!
يلدا
جاده هاي مه گرفته پاييز را
به سفيدي برفهاي زمستان گره مي زند.
موعود من!
نشان گامهاي تو،
کي بر جاده هاي نرفته دل ما خواهد افتاد
تا از دل شب هاي يلدايي ما،
سپيده سر بزند
اللهم عجل لوليک الفرج
يک ثانيه از عمر همين يک شب يلدا
باعث شده تا صبح به يمنش بنشينيم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طي شد
يک شب نشد از هجر قيامش بنشينيم!
ما چله نشين شب يلداي ظهوريم
ما منتظر نوبت برپايي نوريم
ما محو جمال پسر فاطمه هستيم
شب زنده نگهدار به يلداي حضوريم
ما چله نشين شب يلداي حسينيم
ماتم زدگان غم عظماي حسينيم
ما غرق عزاي پسر فاطمه هستيم
ما تا به سحر محو تماشاي حسينيم