پاي يلداي دلت يواشکي زمزمه کن
زير لب يه يادي از نور دل فاطمه کن
چشماتو خيره کن و سوره والعصر و بخون
يه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن
اي کاش از اين در کليدي برسد
از سردي دي سبزي عيدي برسد
اين جمعه سياه است و آن جمعه سياه
اي کاش که جمعه ي سفيدي برسد
تا کور نگشته ديدگانم تو بيا
تا مور نخورده استخوانم تو بيا
گر آمدي و نديدي از من چيزي
از بهر تماشاي مزارم تو بيا
اي حضرت حاضري که ناپيدايي
غايب شده از زشتي و نازيبايي
شرمنده که جاي آمدن مي گوييم
آقا تو چه وقت پيش ما مي آيي...!
افسوس که پاييز برفت،بهاري در راه
افسوس که غم برفت و آهي در راه
در فصل خزان اميدي داشتيم
پاييز که رفت و ماندست نگاهي در راه
اي صاحب دلها و بهار و پاييز
مولا برسان نماند سپاهي در راه
مفهوم انتظار فقط در نظاره نيست
جايي که نور هست مجال اشاره نيست
يا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن
در کار خير حاجت هيچ استخاره نيست
غروب پنج شنبه ها من بي قرارم
شبيه جمعه ها چشم انتظارم
فقط يک جمعه مي آيي ولي من
تمام جمعه ها را دوست دارم
نه شرم وحيانه عار داريم ازتو
اما گله بيشمـار داريم از تـو
ما منتظر تو نيستيـم آقا جـان
تنها همـه انتظار داريم از تو
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوايت راکجا واکرده اي اين بار گيسوي رهايت را؟کجا سر در گريبان بردي و ياد من افتاديکه پنهان کرده باشي گريه هاي هاي هايت راخيابان «ولي عصر» بي شک جاي خوبي نيستکه در بين صداها گم کني بغض صدايت راتو هم در اين غريبستان وطن داري و مي دانيبريده روزگار بي تو صبر آشنايت ..
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
اي نور ديده جان و دل اهدا کنم تو را
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو
چشمي دگر بده که تماشا کنم تو را
سپري مي شود اين ظلم،عدو مي بازد
مي رسد آنکه خداوند بر او مي نازد
باشد آن روز ببينند همه عالميان
در بقيع حضرت مهدي(عج) حرمي مي سازد
آقا جان:
هر طرفي در طلبت رو کردم
هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا به سر عاشق دلخسته بتاب
تا نگويند که بيهوده هياهو کردم
يا صاحب الزمان:
طاقتم طاق شد و از تو نيامد خبري
جگرم آب شد و از تو نيامد خبري
عاشقاني که مدام از فرجت مي گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نيامد خبري