ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
 

اين جشن‌ها براي من ” آقا ” نمي‌شود!

شب بـا چـراغ عاريـه، فردا نمي‌شود

خورشيدي و نگـاه مـرا مي‌کني سفيد

مي‌خـواستـم ببينـمت؛ امـّا نمي‌شود!


بيا که صبر برايم چه خوب معنا شد / در انتظار ظهورت دلم شکيبا شد

تمام دفترعمرم سياه شد اما / اميد ديدن رويت دوباره پيدا شد . . .

يا صاحب الزمان ادرکني


خدا کند که رضايم فقط رضاي تو باشد / هواي نفس نباشد همه هواي تو باشد

خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم / که سجده گاه نمازم به جاي پاي تو باشد . . .


اين جمعه جان حضرت زهرا ظهور کن / قلب غمين منتظران پر سرور کن

با يک توسلي به در خانه ي خدا / از جاده ي ظهور بيا و عبور کن . . .



کدام نقطه ي اين خاک زير پا ي تو نيست

کدام پاره ي خورشيد آشنا ي تو نيست ؟

بگو کدام نسيم شکفته در واد ي است

که ذهنش آينه بنداني از صفا ي تو نيست ؟

تعجيل در فرج آقا امام زمان صلوات


ارباب صداي قدمت مي آيد

هنگامه اوج ماتمت مي آيد

ما،در تب سوزان غمت مي سوزيم

پنج روز دگر محرمت مي آيد



براي من بيا امشب دعا کن / مرا از بند اين دنيا رها کن

بيا و يک نظر بر من بيافکن / سپس من را به دردت مبتلا کن . . .

يا اباصالح المهدي



ورق هاي توسل گشته دسته / و انگشتانمان هم پينه بسته

فقط از تو سروديم و نگفتيم / که از اعمالمان هستي تو خسته . . .

به اميد ظهورش و به اميد آمرزش گناهانمان


اي نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت زده يک شب بتاب

پرده بر انداز ز چشــــم ترم

تا بتوانم به رخت بنــــــگرم

اي نفست يار و مدد کار مـــا

کي و کجا وعده ديــــــدار ما ...؟!


صد نوا خيزد ز ناي نينوايت يا حسين

نغمه هاي عشق باشد در نوايت يا حسين

مي زند آتش به قلب دوستانت دم به دم

داستان جانگداز کربلايت يا حسين



اي مــــــــــــنتظران کـــــــــــــــرببلا نزديک اســـــــــــت

گفتي که ظهـــــــــــور مــــــــــــقتدا نزديک اســـــــــت

ديدار جمـــــــــــــال دلــــــــــــــــــربا نزديک اســـــــــت

لبخــــــــــند خراســـــــــــــاني از اين جمله شکــــــفت

اي مــــــــــــنتظران کـــــــــــــــرببلا نزديک اســـــــــــت


اصلا حسين جنس غمش فرق مي كند

اين راه عشق پيچ و خمش فرق مي كند

صد مرده زنده مي شود از ذكر يا حسين

عيساي اين خانواده دمش فرق ميكند


به خدا در هوس ديدن رويت

دل من تاب نداردنگهم خواب ندارد

قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد

همه گويند به انگشت اشاره

مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد

ده روز و دو شب مانده کمر خم بشود

هفتاد و دو عاشق ز زمين کم بشود

هفتاد و دو ميدان بلا در راه است

تنها دو شبي مانده محرم بشود


کوه بايد تو را رکوع کند / ماه بايد تو را خضوع کند

«سرافرازي» به احترام حضور / پيش پاي شما خشوع کند . . .

اللهم عجل لوليک الفرج


 <    <<    6   7   8   9   10    >>    >